- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ناستین مجابی
پارسال در حول و حوش برگزاری نمایشگاه کتاب، چشمم به پدیده نا غیرمنتظرهای روشن شد. برای نخستین بار بیلبوردهای زیبایی از آثار نقاشان ایران و جهان، شهر تهران را زینت داده بود. پشت رل بودم که نخستین پوستر را دیدم. نقاش نیستم اما نقاشی سالهاست سرگرمی دائمی من است. به قدری شگفتزده شدم که نزدیک بود تصادف کنم. پوستری بود از نقاش مدرنیست ایرانی. سرعتم را کم کردم. وقتی بر پیشانی دومین پل تصویر دیگری دیدم، دانستم خواب نیستم. به خانه آمدم و خبر را به همسرم دادم. گفت سالهاست این بحث مطرح شده است. خوشحالم که امسال تحقق پیدا کرده. رفتیم تا با هم دوری بزنیم و ببینیم که در سطح شهر چه خبر است. دیدن آن تصویرها ما را به وجد آورد. این امر را حادثهای خجسته یافتیم. به جای تبلیغات باجا و بیجای پراکنده در سطح شهر که گاه به دیده آزار میرساند، بالاخره به فکر افتاده بودند که کمی هم به فرهنگ بپردازند و بخشی از درآمد حاصله ناشی از آن صفحات تبلیغی را به هنر و ارتقای ذهن مخاطب اختصاص دهند. نمیخواستم آن را ارتباط بدهم با بازار نقاشی در حال رشد ایران و تقابلی با حراجهای جهانی -که اگر هم بود- اشکالی نداشت.آن چه برایم مطرح شده بود، یاری رساندن به مدنیت شهری و تربیت نگاه مردم بود. تا مدتی که پوسترها برقرار بود، هربار که بیرون میرفتیم آرام میراندم تا از دیدن آنها لذت ببریم. با جمع شدن آن تصاویر دلانگیز جای خالیشان در چشمم ماند، البته بلافاصله با انواع تبلیغات پر شد. امیدی در دلم نبود که بار دیگر این حادثه که نفعی فوری و فوتی برای سودجویان نداشت، تکرار شود. تا اینکه هفته آخر اردیبهشت امسال، حادثه دوباره تکرار شد و اولین تابلو را از جعفر روحبخش که در میانسالی مرده بود، دیدم؛ از آشنایانمان بود و دلم برای او و نقاشی هایش تنگ میشد. خوشحال شدم. دوباره ماجرای« نگارخانهای به وسعت یک شهر» در سطح شهر این بار با تنوعی در اجرا و به گمانم پربارتر از پارسال در و دیوار شهر را مزین کرده بود. با همسر و دخترم قرار گذاشتیم که به دیدن نگارخانه شهر برویم. سه نفری در شهر میگشتیم و زیرنویس تابلوها را میخواندیم و با دیدن قلمدانی نگارین با گل و مرغ یا خط میرعماد شادیمان افزون میشد. فکر کردم حال من که این قدر خوب شده پس حال نقاشان و دست اندرکاران این هنر چگونه باید باشد؟ و همچنین نگاه جوانانی که برای نخستین بار به این پدیده مینگرند. با اینکه در اجرا، رنگها، خصوصاً آبی و سبز با اصل کاملاً مطابقت نداشت اما راضی به خانه برگشتیم. ایرانی اگر غر نزند ایرانی نیست.
تا امروز سه بار برای دیدن تصاویر، شهر را دور دور زدهام البته نه از آن دور دورهای مرسوم. آنها را با تصاویر پارسال در ذهنم مقایسه کردهام. فکر میکنم سال بعد چه چیز دیگری به آنها اضافه خواهد شد. این انتظار بجا مرا به شهری که در آن زندگی میکنم بیشتر علاقهمند میکند. خشنودی یک شهروند عادی و مشارکتش در سایر امور دستاورد حداقلی این نوع فرهنگسازی است. سعی میکنم قدر آن را بدانم و ناخودآگاه یا آگاه به قدر و منزلت شهری که در آن میزیم، چیزی هرچند اندک بیفزایم. حالا توقعم بالا رفته و اگر سال دیگر انتظاراتم برآورده نشود چه غصهها که خواهم خورد. این دست کارها شهر را دوست داشتنیتر میکند، مشارکت و سلیقه عمومی ارتقا مییابد. با انجام کارهای درست است که مردم در ادامه آن و در راستای خلاقیتی ناشی از تأثیر آن پدیدهها از بودن در شهرشان لذت میبرند.
مبادا این حرکت معقول و زیبا با آن همه فعالان و علاقهمندانش که مسلماً روزها با ذوق و شوق همت کردهاند تا این نمایشگاه مردمی را برای ما تدارک کنند در نیمه راه متوقف شود. امیددارم شهرهای دیگر نیز بدین شیوه همت کنند. تا باد چنین بادا !
اردشیر رستمی
بیلبوردهای هنری شهرداری در سطح شهر تهران اقدامی ارزشمند و قابل قدردانی است.
جامعه با دیدن آثار تراز اول هنرمندان مطرح جهانی در کنار اساتید ایرانزمین نشانههای مشترک زیباییشناسی را در مییابد و سطح دانش بصری و علمی آنان ارتقا مییابد. آرامسازی فضای شهری نیز توسط رنگها و فرمهای هنری در مدتی محدود، فرصت گرانقدری است که شدیداً به آن نیازمند هستیم. برخی آثار، قصه یا حکایتی را روایت نمیکنند و تنها نشان دهنده زیبایی هستند. این نوع آثار در رده هنر مدرن قرار میگیرند که بیشتر شامل آثار امپرسیونیستها، اکسپرسیونیستها، کوبیستها و سوررئالیستها هستند. هرچند آثار کلاسیک نیز میتوانند دارای ویژگیهای زیبایی شناسی معاصر باشند مانند آثار مینیاتوریستهای دورههای مختلف پیشین و بالاخص صفویه و همچنین خوشنویسی های زیبای ایرانی. جهان با دیدن، عوض میشود، با شنیدن عوض میشود. جهان با مواجهه، عوض میشود. خانهها، لباسها، خیابانها، اشیا و رفتار با این آثار شکل بهتری بهخود میگیرند. این اتفاق مهم را به مدیران شهری که بدون پارامترهای سیاسی و اقلیمی و تاریخی اقدام به برپایی نمایشگاهی بزرگ و زیبا کردهاند تبریک گفته و از آنها سپاسگزارم.
تازه ترین آثار محمد حسین عماد در گالری اثر برگزار شد
یک مجسمه با 825 مکعبِ توخالی
این روزها گالری اثر میزبان تازه ترین آثار «محمد حسین عماد» است؛ آثاری که ابتدا فرم خاص شان توجه مخاطب را جلب میکند و به یقین از خود خواهد پرسید هنرمند چگونه آنها را توخالی کرده است؛ و در ادامه همین پرسش تأمل بر معنای اثر و مقصود هنرمند آغاز میشود.
«پذیرش» عنوان این نمایشگاه است که محمد حسین عماد پنج مجسمه با چوب، فلز و پلی کربنات را در معرض تماشای عموم قرار داده است. مجسمههای تازه او را میتوان در ادامه آثار قبلی اش دانست زیرا دو مؤلفه سبکی (بی وزنی) و روشنایی و تاریکی که دغدغه همیشگی اوست در آثار تازه امتداد یافته است؛ تمامی آثار این نمایشگاه تک نسخه هستند غیر از یک اثر با ابعاد کوچک که 100 نسخه دارد. نمایشگاه مجسمههای محمد حسین عماد تا 21 خرداد ماه در گالری اثر واقع است.
داریوش رحمانیان
بدون شک رخداد خجسته یکشنبه شب، نقطه عطفی در فرهنگ خاصه سینمای ایران به حساب میآید و به ضرس قاطع میتواند مثمر ثمر باشد. به بیان دیگر، چنین جایزه معتبری میتواند برای معرفی توان و استعداد شگرف سینمای ایران راهگشا باشد. عقیده دارم آنچه در شب پایانی کن و در هنگامه تقسیم جوایز رخ داد، یک اتفاق تاریخی بود اما از آن مهمتر، حرکت اخلاقی و فرهنگی فوقالعاده ارزشمندی بود که شهاب حسینی موقع کسب جایزه بهترین بازیگر مرد انجام داد؛ او این جایزه را به مردم ایران تقدیم کرد زیرا اصالت آن را از آن مردم میدانست. این کار نشان از آن دارد که او مردم را عامل رشد و تعالی خود قلمداد کرد و دیگر آنکه، اخلاق ایرانی تا قلب اروپا هم نفوذ دارد؛ مردمی که سرشار از فرهنگ و دانش و معرفت هستند و اصالت یافتن مردم گویی در همه جا فراگیر شده است.
شهرام ناظری
بدون شک هر اتفاقی که در عرصه فرهنگ و هنر ایران صورت میگیرد بخصوص در بخش جهانی آن میتواند تأثیر بسزایی برای کشور و هنرمندان داشته باشد. در واقع این اتفاقات نشان از شایستگی هنرمندان ما در عرصه جهانی است اما متأسفانه در کشور ما برای مقوله فرهنگ و هنر ارزش چندانی قائل نیستند. موفقیت اصغر فرهادی و شهاب حسینی در جشنواره کن درس عبرتی برای مراکز و مسئولان فرهنگ و هنر است تا شایستگی هنرمندان ایرانی را بیش از این درک کنند. به عنوان مثال 37 سال است صدا و سیما از آثارم به عناوین مختلف و بدون کسب اجازه و اطلاع من استفاده کرده، بدون آنکه حق و حقوقی برای زحمات 37 ساله اینجانب از نظر قانون کپی رایت و حتی از نظر انسانی قائل باشند.
سیدیحیی یثربی
کسـب دو جایـزه در یکــی از معتبـرتریـن جشنــــــوارههای سینمایی جهان، از چند جنبه قابل بررسی است؛ نخست آنکه ما مردمی مستعد هستیم که اگر فرصت پیدا کنیم به یقین در صحنههای حساس بینالمللی خواهیم درخشید؛ چنانکه سینمای ایران یکشنبه شب در کن فرانسه خود را به جهانیان اثبات کرد. در ادبیات و موسیقی و تجسمی هم وضع اینگونه است. چنانکه حتی در ورزش هم مطرح هستیم اما مشکل ما در علوم انسانی است زیرا به سبب ضعف بینش، مدیریت درستی نداریم و نمیتوانیم فضای هدایتی و حمایتی ایجاد کنیم. من مخالف کنترل نیستم ولی باید نگرش دوسویه برقرار کرد تا کسی دچار رنجش و طرد نشود. امکانات فرهنگی - هنری زیادی در اختیار هست اما باید به دنبال دلایل عدم اثرگذاری رفت. باید نگرشهای روزآمد را بهکار گرفت تا هنرمندانمان را وسیله پیشرفت کشور قرار دهیم. با اینکه هر روز فیلمها و آهنگها و داستانهای تازه خلق میشوند اما هنوز مرز بهرهبرداری و هدایت را فهم نکردهایم. از یاد نبریم که هیچگاه فلاسفه جهان با مردم جامعه خود بهطور مستقیم در ارتباط نبودند بلکه این اهالی هنر هستند که میتوانند ایدههای مان را به جامعه نفوذ دهند. من اگرچه از یک سو به سبب این موفقیت بزرگ بسیار خوشحالم اما ناراحت هم هستم که چرا فیلمساز بزرگی چون او در ایران مورد توجه قرار نمیگیرد. رنجاندن متفکر، به خروج از کشور منجر میشود. باید با هنرمندان تعامل کرد. هنر امری متعالی است و هنرمندان دارنده موهبتی هستند که بر دوش آنان قرار داده شده است. پس قدر آنان را بدانیم و ارج و اجرشان نهیم.
علی نصیریان
درباره موفقیت سینمای ایران
در جشنواره های جهانی
کن؛ یک فرصت بینالمللی
اصغر فرهادی نیازی به تعریف و تمجید ندارد.همه کارهایش هوشمندانه است و به غایت هنرمندانه چه به لحاظ تکنیک و ساختار و چه از منظر زیبایی شناسی. کسب جایزه کن و انتخاب هیأت داوران این جشنواره مهر تأییدی است بر این مدعا که ایشان به مسائل دراماتیکی و شخصیتپردازی احاطه کامل دارد.
اما خوشحالی کسب جایزه بهترین بازیگری توسط جوان رعنای سینمای ایران برای من دو چندان است. برای شهاب حسینی بسیار بسیار خوشحالم. فوق العاده خوشحالم. در همکاری با مجموعه «شهرزاد» میدیدم که چقدر این جوان به لحاظ شخصیت انسانی و هم از منظر هنری و تعهد کاری شریف، منظم و متعهد و به معنای واقعی هنرمند است و بااستعداد. چقدر کسب این جایزه توسط ایشان برای من افتخار است و چقدر شهاب حسینی لایق این جایزه. من به هر دو این بزرگواران تبریک میگویم. این اتفاق مبارک و میمون نشان میدهد که ما در همه زمینهها صاحب نیروهای بالقوه بسیار هستیم که آن طور که باید و شاید بهرهبرداری درست از آنها نشده است. ما در زمینه هنری نیروهای فوق العاده مستعدی در گوشه و کنار این مملکت داریم که کشف نشدهاند و مثل یک معدن کشف ناشده هنوز فرصت بروز پیدا نکردهاند. من امیدوارم با زمینهسازی و بسترسازی مناسب این امکان را به وجود بیاوریم که استعدادهای درخشان ایرانی جلوه کنند و در محافل بینالمللی بدرخشند نه فقط در زمینه هنر بلکه در تمام حوزهها.
کن و اسکار فرصتی بینالمللی است و چشم همه دنیا به برگزیدگان این جشنوارههای سینمایی است. ما باید با دنیا ارتباط داشته باشیم. این ارتباط است که میتواند استعدادهای ما را در مجامع بینالمللی مطرح کند. اگر ما این ارتباط را با دنیا برقرار نکنیم مهجور و دورافتاده و متروک خواهیم شد. مطرح شدن آثار اصغر فرهادی در کن و اسکار نشانهای است بر این اتفاق مبارک که ما داریم وارد عرصههای جهانی میشویم و این امکان جلوه و دیده شدن بیشتر آثار ایرانی را فراهم میکند.
درخشش هر چهره سینمایی کشورمان در چنین محافل بینالمللی فقط محدود به جامعه سینمایی نیست بلکه این افتخار باعث سربلندی ایران و همه مردم آن است. یک ایرانی البته که باید افتخار کند که کشورش چنین استعدادهایی دارد؛ استعدادهایی که فقط منحصر به سینما نمیشود و در همه زمینههای فرهنگی، علمی، سیاسی، اقتصادی و... وجود دارد. شهاب حسینی و اصغر فرهادی و عباس کیارستمیهایی که برای سینمای ایران افتخار آفریدهاند مایه مباهات و افتخار همه ما هستند. همه ما در این شادی و افتخار سهیم هستیم و خودمان را به عنوان یک هموطن در این جایزه سهیم میدانیم.
علی رفیعی
نوید بخش آیندهای درخشان تر و جهانشمولتر
روز دوشنبه به هر جا مراجعه میکردی صحبت از یک افتخارآفرینی فرهنگی بود و نشان از آن داشت که این اتفاق یک خوشحالی جمعی است و افتخار آن برای مردم و کل مملکت است. من که با شنیدن این دو خبر بشدت احساس وجد میکنم و به خودم میبالم که یک ایرانی هستم.
درباره تأثیرگذاری چنین افتخاراتی در ایجاد فضای امید در میان اهالی فرهنگ و هنر و همچنین ثمرات آن در معرفی چهره فرهنگی از کشورمان در مجامع جهانی هر چقدر بگوییم کم گفتهایم. به طور قطع این افتخارات و این دستاوردها هر دو تأثیر را به غایت دارند، تا دلتان بخواهد.
اما من این اتفاق را یک امید میدانم و در عین حال یک هشدار تلقی میکنم برای مسئولان فرهنگ و سینما و هنر. بدانیم که هنوز شهاب حسینیها و اصغر فرهادیها در نسل جوان ما هستند که روز به روز بدرخشند و برای کشورمان افتخار کسب کنند ولی بسیاری از آنها استعدادهایشان در نطفه خاموش میشود. مدیران فرهنگی تا جایی که مقدور است به پیشرفت و توسعه هنر سینما و در مجموع هنرهای نمایشی بیشتر و بیشتر بپردازند. قدر و ارج بیشتری برای هنرمندانمان قائل باشیم. فرهادی شخصیتی همیشه غافلگیرکننده است و البته کسب این جایزه با او نه چندان دور از انتظار. با این وجود هنوز اصغر فرهادی در آغاز مسیر طولانی است که در پیش رو دارد و نوید بخش آیندهای درخشان تر و جهانشمول تر؛ بیشتر و باز هم بیشتر.
هوشنگ
مرادی کرمانی
موفقیتی غرور آفرین
برای ایرانیان
از صمیم قلب کسب دو جایزه افتخارآفرین از جشنواره کن را خدمت اصغرفرهادی که از دوستان نزدیکم است و شهاب حسینی عزیز تبریک میگویم. اگر شرایطی فراهم شود که اهالی فرهنگ و هنر بتوانند آزادانه افکار خود را بیان کنند آن وقت است که میتوان در عرصههای جهانی نیز مطرح شد. در این بین سینما یکی از بهترین ظرفهای ممکن برای انتقال افکارمان و تبادل آن با سایر ساکنان زمین به شمار میآید. در همین راستا سینمای کشورمان توانسته در رقابت با سینمای سایر کشورها بخوبی بدرخشد و موجب مطرح شدن هنر هفتم ایران شود. اصغر فرهادی و قبل از او عباس کیارستمی برای ایران افتخارات بسیاری رقم زده و موجب شدهاند در جهانی که برخی با تمام قوا درصدد ارائه تبلیغات منفی از ایران و ایرانیان و حتی فرهنگمان هستند؛ چهرهای دیگر را به نمایش بگذارند.
این جوانان هنرمند نشان دادند که برخلاف گفته برخی که میگویند برای درخشش جهانی باید آنسوی مرز رفت در همین کشور و در همین شرایط هم میتوان صدای ایران، هنر و فرهنگمان را به گوش جهانیان برسانیم. شاید نتوانم تمام خوشحالیام از درخشش این دو جوان هنرمند را با کلمات بیان کنم اما همین بس که بگویم از فرهادی و حسینی دو هنرمند هموطنم برای کسب این موفقیت غرورآفرین که دوباره پرچم ایران را بر فراز قله جهانی موفقیت رساندند تشکر کنم و برای آنان آرزوی موفقیت دارم.
رضا فرخی
همین دیروز در حالی که داشتیم سری جدید فرار از زندان میدیدیم دوباره از برنامه هفت تماس گرفتند. اتفاقاً جناب همیشه منتقد که اخیراً تو کارفرجام برجام هم وارد شدهاند هم مهمان برنامه بودند. افخمی که احتمالاً پروژه مهران، سهیل، شهرام و گلابتون و بچهها را بعد از (آذر، شهدخت، پریوش، پرویز و دیگران) کلید میزند، پرسید:آقا نظر شما درباره این فیلم جدید فرهادی چیه؟
ما هم که از این موج سیاه نمایی اصغر آقا به ستوه آمده بودیم فرمودیم: چی؟ ندیدم!ولی به صورت تضمینی میگم سیاه نماییه!بدم سیاه نمایی! اصلاً من خودم تیزر فیلم دیدم داره خونه میریزه، این خودش سیاه نمایی، شما نگاه کن این همه با فروش تراکم تو همین تهرون داره بساز بفروش میشه، ایشون رفته سراغ ریختن خونه! این خودش سیاه نمایی نیست!؟ تو این فیلم شهاب حسینی که در نقش معلم فقیر ظاهر شده!انصافاً ما معلم فقیر داریم؟ اینم سیاه نمایی. یا مثلاً نشون میده ماشین ساخت داخلی شهاب حسینی خوب ترمز نمیکنه. اینم سیاه نمایی! اصلاً این سیاه نماییها از «درباره الهام» شروع شده تا به اینجا رسیده. البته به بنده متذکر شدند که درباره الی بوده نه الهام ولی کلاً در اصل سیاه نماییهای آقای فرهادی تغییر ایجاد نمیکنه! چه الهام چه مینا، چه مریم، چه سیمین، چه سمانه!
آقای فراستی هم از آن طرف در استودیو دائماً خاطرنشان میفرمودند که این فیلم در حد دستفروش، دکه ای، هم نیست چه برسه به فروشنده! کارتون آقا، کارتونه آقا! اصلاً خود فراستی جان اینقدر خوب من نقد کردم که بنده رو به سمت معاونت نقد برگزیدند.
در ادامه از ما توضیحات مبسوطی درباره عمق سیاه نمایی خواستند و ما هم خاطرنشان فرمودیم: اصلاً شما نگاه کن همین که قباد و شهرزاد دوباره به هم رسیدن و به نوعی شهرزاد به فرهاد خیانت کرده و با قباد همبازی شده، نشون از عمق سیاه نمایی در فیلم اصغر آقا رو میده. ایشون همش دنبال نخل و درخت و اسکار و نهال ایناست، معلومه دیگه از همه عناصر منحوس استفاده میکنه.
بعد هم ما خیلی قدرتمندانه احتماًل اینکه بردن دو جایزه برای یک فیلم ایرانی، افتخار محسوب شود را رد فرموده و خاطرنشان کردیم:بردن جایزه کن کار سختی نیست، من خودم تصمیم نگرفتم والا با پول یه سری مؤسسات یه فیلم میسازیم که کف کن و سولوقون واسکار موسکارو گرمی ومرمی، و هرچی جشنواره است ببره! در انتهای برنامه که دیگر خوابمان گرفته بود از ما پرسیدند: شما پیامی برای فرهادی دارید؟
ما گفتیم داریم خوبشم داریم: اصغر آقا تا کی کنترات گرفتن جشنواره و بردن فیلمها با سیاه نمایی! مااین طوری افتخارآفرینی نمیخوایم! در پایان هم ابراز تأسف میکنم برای هیأت داوران جشنواره کن...
حسین منزوی
در «جهان کتاب»
تازهترین شماره ماهنامه جهان کتاب به مدیرمسئولی و سردبیری طلیعه خادمیان منتشر شد. «حسین منزوی: خوشا عشق، خوشا شعر» مقالهای از کامیار عابدی است که به مناسبت هفتادمین سال تولد شاعر منتشر شده است. فرّخ امیرفریار در مقاله بعدی این شماره جهان کتاب، با عنوان «گفتوگویی فرحانگیز درباره کتاب»، به معرفیِ «از کتاب رهایی نداریم» (گفتوگوی اومبرتو اِکو و ژانکلود کریِر) با ترجمه مهستی بحرینی پرداخته است. «افسرانِ ما» عنوان مقاله بعدی این شماره، از کاوه بیات است که در معرفی کتاب «آخرین سقوط آریاییها»، نوشته شده است. این کتاب خاطرات سرهنگ نصرتالله توکلی نیشابوری، اولین رئیس ستاد کل ارتش پس از انقلاب را در بر میگیرد که در امریکا به چاپ رسیده است. شماره 324-323 مجله جهان کتاب، به قیمت 12 هزار تومان نشر یافته است.
نقد «تأملاتی در منطق ابنسینا و سهروردی»
کتاب «تأملاتی در منطق ابنسینا و سهروردی» اثر ضیاء موحد با حضور مؤلف، اسدالله فلاحی و علیرضا دارابی در مرکز فرهنگی شهر کتاب نقد میشود که سهشنبه چهارم خرداد ماه از ساعت 16:30 در مرکز فرهنگی شهر کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچه سوم برگزار میشود.
نشست علمی - تخصصی «دستفروشی و مسأله رفاه»
نشست علمی - تخصصی «دستفروشی و مسأله رفاه» زمینهها، پیامدها، راهکارها با چهار پنل تخصصی حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و حقوق شهروندی سه شنبه 4 خرداد ساعت 14 تا 20 در سالن شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار میشود.
«شناخت کوروش؛ جهانگشای ایرانی» زیرذرهبین نقادان تاریخ
نشست نقد و بررسی «شناخت کوروش؛ جهانگشای ایرانی» با سخنرانی روزبه زرینکوب (دانشیار گروه تاریخ باستان دانشگاه تهران)، اصغر محمودآبادی (عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان) و عباس مخبر مترجم اثر سهشنبه 4 خرداد از ساعت 16 تا 18 در سرای اهل قلم برگزار میشود.
نمایشگاه تندیسهای سیلیکونی نوازندگان تار ایران در خانه هنرمندان ایران
نمایشگاه تندیسهای سیلیکونی نوازندگان تار ایران اثر علیرضا خاقانی سهشنبه 4 خرداد ساعت 17 در نگارخانه میرمیران خانه هنرمندان ایران افتتاح میشود. علیرضا خاقانی که پیش از این نمایشگاه تندیسهای مشاهیر ایران را در خانه هنرمندان ایران برگزار کرده است، درباره برگزاری این نمایشگاه گفت: در این نمایشگاه سه تندیس سیلیکونی از استادان برجسته تار ایران استاد غلامحسین بیگجهخانی، استاد جلیل شهناز و استاد محمدرضا لطفی در حال نواختن تار روی صحنه کنسرت در معرض دید مخاطبان قرار میگیرد.
-
شهر من! چنین که تویی دوست دارمت
-
شهر زیبا
-
خبر آخر
-
اخلاق ایرانی در شب ستارهباران کن
-
نمادی از شایستگی هنرمندان ایرانی
-
ارج و اجر نهادن به هنرمندان جهانی
-
نگاه - 1
-
نگاه - 2
-
نگاه - 3
-
اصغر آقا، تا کی سیاه نمایی؟
-
کیوسک
-
چهارشنبه بازار فرهنگ